زنان سرزمین من


kobra3این سرزمین که رسانه های بین المللی زنانش را فلک زده ترین زنان دنیا معرفی کرده که در اسارت تار عنکبوتی جهالت قدرت فیزیکی مرد، سنت و دین گرفتارند و هیچ خلاصی ندارند، گاهی بر خلاف تصور عمومی و بر خلاف واقعیت های تلخ جاری در کشور از بین این پیله های تنیده شده در تاریکی راه مبارزه،  پروانه هایی بیرون می ایند که همه تصورات ضعف قبلی را زیر سوال می برند.

همیشه معتقد بودم و هستم که محدودیت ها انسان ساز اند، مثل فشاری که در زیر زمین فرق بین زغال و الماس ایجاد میکند، در افغانستان هم اگر جنس زن بتواند بر مصایب اولیه فایق اید انوقت روشنایی برایش صد چندان لذت بخش است. هر چند رسیدن به هر درجه از ازادی حقوق، فشار های روانی ای در درجات مختلف را همراه میاره. ازین سو خیلی از خانم های موفق در افغانستان، اگر قربانی خشونت فیزیکی نشده اند خشونت های روانی سنگینی را متحمل شده اند که بعضی از این ها اثرات طولانی مدت روی روحیه شان دارد. خشونت هایی که در قدم های اولیه از طریق خانواده بخاطر شکستن هنجارهایی حاکمی که خانواده فکر میکنه بر اساس ان ابرومند است و وجه خوبی در جامعه دارد. در واقع این فشارهای روانی بخاطر ترس خانواده از قضاوت های جامعه است.

من مبارزه با جامعه را از نپوشیدن چادر شروع کردم. فقط بخاطر اینکه پدرم معتقد بود چون او یک شخصیت متنفذ است  و در فضای ان زمان ایران دختر خوب یک دختر چادری بود، و همچین بابا تحت تاثیر تفکرات مذهبی امثال مطهری بود دوست داشت من یک سخنور محجبه ای باشم مثل مثلا زهرا رهنورد. در حالیکه ایده ال های من خیلی با پدرم فرق میکرد. من ان زمان میخواستم یک متخصص باشم در علم ژنتیک و هیچ ربطی بین علم ژنتیک و پوشیدن و نپوشیدن چادر نمی دیدم. شاید خیلی مسخره به نظر بیاید اما من در ان سن و سال واقعا مبارزه میکردم. بعدها شاید کارهای بزرگتری کردم اما وقتی خاطراتم را مرور میکنم هیچ کدامش اندازه خاطره مبارزه برای چادر نپوشدن ازارم نمیدهد. 😦

بالاخره هر کسی مبارزه را از یک جایی شروع میکند و اطرافیان همراه اش می شوند. وقتی من ایستادم خانواده ام هم کم کم با من همراه شد و بعدها همین خانواده ام از حامیان بزرگ و عامل موفقیت هایم در اجتماع شدند. جامعه هم همینطور است. بالاخره روزی میرسد که همین مردم، مردمی که تقبیح ات میکردند ستایش ات کنند.

مردم موجودات عجیبی هستند، هیچ وقت نه به تقبیح شان نه به تقدیرشان دلخوش نیستم. تنها چیزی که یاد گرفته ام این است که به این مردم فقط احترام بگذارم اما اشوبی به پا میشود در وجودم اگر کسی به من بگوید فلان کار را بخاطر مردم نکن!

چند روز پیش کبری خادمی، بازیگر تیاتر که هنر اجرا خوانده است، در اعتراض به ازارهای خیابانی به مدت هشت دقیقه در کابل با زره پیاده روی کرد. و در قضاوت این اعتراض ادم ها دوباره چهره های خود را رو کردند، یکی گفت فاحشه است، یکی گفت پروژه گرفت، یکی گفت میخواهد مشهور شود، یکی هم گفت اعتراض خلاقانه ای بود و بالاتر از درک این مردم.

بین همه این قضاوت ها اصل موضوع، گم شد بین لباس زره کبری، بین سایز سینه و بلندی باسن آن زره. هیچ کس نگفت وای بر این جامعه که انقدر زن را تحت فشار قرار میدهند که چنین اعتراضی رخ میدهد که ابروی مرد بودن را می برد. با وجود دختران سنت شکن  و زنان قدرت مند و خستگی ناپذیر وطنم باز میگویم وای بر این جامعه!

kobra2

 

1 دیدگاه برای «زنان سرزمین من»

بیان دیدگاه