وقتی ادمها توان درکشان از موقعیت تحت کنترل احساس باشد نه منطق. انوقت است که حتی اگر بالاترین انرژی و بهترین ایده ها را هم داشته باشند نمیتوانند باهم عملی کنند. بالاخره فشار منطق عمومی جامعه اطراف (مقدار و نوع فشار بستگی به سطح باور و اندیشه ان جامعه دارد) انها را مجبور میکند از هم فاصله بگیرند. و در نهایت این ادمهای خلاق مجبورند جدا جدا از هم پای عده ای دیگر را بعنوان کنترل کننده به میدان بکشند تا ایده هایشان را عملی کرده و از انها بنوعی بهره نیز ببرند. این نوع خلاق ها همیشه برده بوده اند و خواهند ماند. بیشعوری بدون شاخ و دم.