فکر کنم برای همه خیلی مشخص و واضح بود که چه اتفاقی افتاد و اصلا نیاز به گفتن نیست.
برای من هزاره امروزی، افغانستان فقط اسما و جبرا حکم کشور دارد. نمیشود گفت که ظلمی که دولت و دولت های گذشته بر هزاره ها کرده اند، قابل چشم پوشی یا گذشت است، اما من واقعا نگران کور شدن انهایی هستم که چشمشان را به زور بسته اند که نبینند.
انتخاب بامیان به عنوان پایتخت فرهنگی کشورهای اتحادیه سارک انقدر اتفاق پیش پا افتاده ای بود که فقط خود مردم هزاره ان هم بیشتر از طریق رسانه های اجتماعی تبلیغش کردند. مقامات با بی توجهی های گذشته و شرکت نکردن در برنامه افتتاحیه، ثابت کردند که به نحو احسن چشمشان را روی این حقیقت که {فرهنگ در افغانستان را هزاره معنی بخشیده است} بستند.
از یک نگاه دیگر هم میشود گفت کسی که زبانی جز گروگان گیری و انتحار و انفجار نمیفهمد پایتخت فرهنگی برایش چقدر میتواند اهمیت داشته باشد؟
بعد در یک حرکت دیگر میبینم اشرف غنی در روز جهانی محیط زیست یک عکس از خودش مربوط به این روز نشر کرده و درباره حفظ محیط زیست میفرماید برای من ناراحت کننده است که ما خانه خود را تمیز میکنیم اما کوچه را جز خانه خود حساب نمیکنیم. شما بفرمایید غازتان را بچرانید نامه های عاشقانه تان به برادران پاکستانی چپ و راست رو میشود. شما را چه به محیطی که همین برادرانتان از حالت زیست به حالت لولیدن در آوردنش.
انتخاب شهر بامیان بعنوان پایتخت فرهنگی کشورهای عضو اتحادیه سارک موضوعی مهمی است که اگر در شهری جز بامیان اتفاق می افتاد، مقدار فراوانی از بودجه دولت به ان سو سرازیر میشد، حداقلش، خدمات اجتماعی بالا میرفت تا از مهمان ها پذیرایی بهتر شود. در حالی که بعنوان مثال افتضاح دولت چند رکشا (سه چرخه) را به طرز شرم اوری بجای امبولانس به ریاست صحت عامه بامیان داده است. تو خود حدیث مفصل خوان ازین مجمل.
آهای کسانی که چشمتان را کور گرفته اید من سرزمینم را عاری از فساد و ظلم امروزش میخواهم. جفایی که امروز عده ای در انجا روا میدارند در طول زمان دودش چشم خودشان را کور خواهد کرد. و من به انچه میخواهم خواهم رسید حتی اگر چند نسل طول بکشد.