نمیدونم اخر خط همین جاست یا آخر تر از این هم در سرنوشت من رقم خورده؟
من دختر خیلی قوی ای هستم و بودم مشکلات بزرگی را در زندگی پشت سر گذاشتم داستانها و حوادثی که شاید هم سن و سال هایم هرگز نتوانند نیمی از سنگینی درد و رنج هایم را تحمل کنند.
ولی اما تعب های مرا پایانی است؟ و یا همیشه من در آغازم؟
دلم نمی خواهد کسی برایم دلسوزی کند شاید این کله شقی هایم بر سختی ها می افزاید. گاهی چنان مثل امروز ملولم که فکر می کنم شانه هایم سنگین تر از تحمل ام هستند.
سلام عزیزم، چقدر جالبه که حسهای مشترک داریم من هم همیشه زندگی سختی رو داشتم و بیشتر از سنّ و سال و تحملم بار مشکلات بر دوشم بود روزهای سختی رو گذراندم که کوه هم اگر جای من بود خورد میشد. . .اما همیشه تحمل کردم، من میخوام بهت روحیه بدم و بگم هیچ وقت از حرکت باز نایست و همواره مبارزه کن برای فردای بهتر چون همیشه اوضاع اینجوری نمیمونه و تو به زندگی دلخواهت خواهی رسید. . . انشاالله.