منم و هزار بهانه برای ننوشتن مطلب در وبلاگم
هر شب به مطلب بعدی که میخواهم بنویسم فکر میکنم از بین این همه مشغولیت های ذهنی و زندگی یکی را انتخاب میکنم
با صد شور و شوق می آیم به سمت لبتاب
تازه شروع معضلات است
اینترنت با سرعت مورچه کار میکند صد بار یک صفحه را لود میکنم تا باز شود امروز دقیقا چهل و پنج دقیقه منتظر ماندم تا صفحه مدیریت وبلاگم باز شود آفرین به این همه سماجت که برای نوشتن دو خط مطلب به خرج میدهم، بخدا اگر با قلم می نوشتم الان یک رمان شده بود…
باز هم منت خدای را عز و جل که طاعتش باعث قطع نشدن همین انترنت خراب است و به شکر اندرش مزید سرعت،
هر نفسی که فرو می رود ممد حیاط است و چون بر می آید مفرح ذات. پس در هر نفس دو نعمت است و هر نعمتی شکری واجب………. حیاط= خانه …. ممد= بچه همسایه ……. مفرح= دختر همسایه …. نعمت= دایی نعمت…. ..شکر=ماده ی شیرین که از نی شکر گرفته می شود…… واجب= واه چه عجب………
آفرین، هیچ وقت تسلیم نشو، حتی وقتی تسلیم شدی.