درباره عمه سنگری


 

زن با يك دست گهواره و با يك دست ديگر جهان را تكان ميدهد-ناپلئون-

 روزي كه يكي از  دوستانم،به من پيشنهاد داد كه وبلاگ بسازم و من را با اين دنيا آشنا كرد تصميم گرفتم اسم وبلاگم را عمه سنگري بگذارم.اولش خواستم در بخش درباره ي عمه بيوگرافي مختصري از خودم را بنويسم به خودم كه فكر ميكردم يادم آمد كه :وقتي بچه بودم بابام هميشه مرابيگم،خطاب ميكرد ميگفت دوست داره دخترش روزي  يكي مثل عمه شود.داستان هاي عمه كه بابا برام تعريف ميكرد از داستان هاي مورد علاقه من بود حتي شبها،به جاي بازي با ستاره ها خودم را در تصوراتم ميديدم كه مثل عمه تفنگ به شانه دارم و روي اسب از وطنم دفاع ميكنم بزرگ كه شدم بابا كتاب «صحنه هاي خونيني از تاريخ تشيع در افغانستان «را كه آقاي «حسينعلي(حاجي كاظم) يزداني»نوشته اند را به من معرفي كرد.تو كتاب از زنان رشيدي مثل عمه سنگري،بي بي ظريف خانم،ماه بيگم،فاطمه سلطان بيگم، خانزاده بيگم و بي بي دولت،ليلي،گلچمن آغه،زليخا خان (به خاطر مردانگي هايي كه اين زن از خود نشان داده نام اش را با پسوند خان ياد ميكنند)خواندم.

بيشك هر كدام از اين زنان زحمت كش ومبارز ميتوانند الگوهاي عالي براي دختران افغانستان باشند هر چند امروز را عصر علم و فرهنگ وتكنولوژي مينامند،منظور از مبارزه هم هميشه  اسب و تيرو تفنگ ديروز نيست،زن مبارز در هرعصري ميتواند به درستي  ايفاي نقش كند، هر چند مبارزات امروز بيشتر از صحنه نبردو ميدان جنگ و سنگرهاي خاكي به ميدان علم و دانش وصحنه ي نبوغ وپيشرفت تكنولوژي وسلاح و سنگر قلم و كاغذ كشيده شده اند اما هدف مبارزه همان هدف عمه ها بوده واست. هدف، مبارزه باهمه ي انواع ظلم و بي عدالتي و استيفاي حق  ان هم به معناي واقعي كلمه ي» استيفا «است.

با خودم گفتم :درباره ي عمه يعني درباره عمه:

«گل بيگم»،دختر محمد مير و خواهرسعيد احمد خان شاهنور،كه به خاطر رشادتها و دلاوريهايي كه از خود نشان داد به «عمه سنگري»معروف شد،از مادران رشيدي است كه دلاوريهاي او به عنوان مثل ياد ميشود.محمد مير پدر گل بيگم ،در اواخر امارت سراج المله به خاطر ظلمي كه از ناحيه دولت و كوچيها در حق او شد به ناچار دست به اسلحه برد ويك نفر از كوچي ها را به قتل رساند و خود همراه هفت پسر وبقيه اعضاي خانواده به كوهها بر آمد به اين ترتيت خانواده او از زن و مرد بناچاربا تفنگ آشنا شدند عمه سنگري در يك چنين خانواده اي رشد يافت و بزرگ شد كه دولت براي سر هر كدام از خانواده ي شاهنور جايزه ي هنگفتي تعيين كرده بود.او به حق يكي از زنان شجاع و دلاور و اعجوبه اي بود كه در تاريخ افغانستان بينظير است.عمه سنگري در تير اندازي مهارت عجيبي داشت در نبردها همراه با برادران خويش با لباس مردانه شركت مينمود. يك بار يك عده از مردان مسلح كه دولت انها را تحريك كرده بود اطلاع يافتند كه سعيد احمد و برادرانش به سفر رفته اند ،به خانواده ي شاهنور حمله ور شدند.عمه سنگري با مهاجمين به مقابله برخواست و نه تنها آنها را فراري داد بلكه يكنفرشان را دستگير نمود و مثل گوسفند سرش را بريد با درس عبرتي باشد براي كساني كه قصد سوء به خانواده ي شاهنور را دارند. عمه سنگري با مردي بنام «صاحب خان» ازدواج كرد و از او صاحب فرزنداني شد…….

كمترين حق عمه اين است كه بيشتر به جامعه معرفي شود من اميدوارم كه بتوانم يك وبلاگ فعال راه بياندازم و حداقل با اسم وبلاگم ياد عمه را در اذهان تداعي كنم گرچه اولين روزهايي است كه به دنياي وبلاگ نويسي وارد شده ام اما احساس ميكنم همان» بهشت گمشده ي من» است اميدوارم كه موفق عمل كنم دلم ميخواد مثل آقاي فكرت ويا مثل خانم ابراهيمي يك وبلاگ فعال افغاني داشته باشم. ان شاء الله

2 دیدگاه برای «درباره عمه سنگری»

  1. مقدمه ی ویب لاگ عمه سنگری را خواندم و مرا تشویق کرد که به ویبلاگ چهل زینه سر و سامان بدهم/ درود بر شما آمازون نازنین

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s