زندگی یعنی فدایت شوم تنها نیست
زندگی یعنی در یک شهر شلوغ مجبور باشی دو ایستگاه راه را طی کنی حداقل پولی هم که باید بپردازی ده افغانی باشد که با ان یک ساعت دیرتر به مقصد برسی اما تو فقط پنج افغانی داشته باشی
زندگی یعنی احساس در ان لحظه که نگویی ای کاش آن پنج افغانی که هر روز به گدای سر کوچه می دادم یکیشه را الان در جیب می داشتم
زندگی یعنی با اضطراب تکرار پی در پی » غنا و ثروت الهی در زندگی من جریان دارد و هر لحظه به ان اضافه میشود»
و ناگهان یک معجزه …
زندگی دقیقا همین است
امید داداش فدات شه خواهر جان. مقصر منم. میزنگم برات