گاهي كه اين فرصت را يافتي كه براي دل خود در پياده روها ي كابل جان قدم بزني و به خودت فكر كني هر چند قدم يك گدا به جانت چنان شله مي شوند كه تا ده بيست قدم فقط تلاش مي كني تا از جانت خلاصش كني باز چند قدم بعد يكي ديگه…
از ريشه يابي مسئله بگذريم كه تقصير كي ها است كه اين وضعيت بد مالي ملت را شكنجه ميدهد
مي رسيم به ان عده از دوستان كه مثلا كمك خير مي كنند اما در واقع ما هم با گداپروري به نوعي مسئول هستيم.به اين بيانديشيم كه گدايي چقدر براي فقرا اسان شده درحاليكه در دوران جنگ حتي مردم انقدر عزت نفس در خود احساس ميكردند كه به راحتي نمي توانستد دست گدايي دراز كنند اما حالا به راحتي روي غرور پا ميگذارند. يك قسمت از ان مشكل ما ها است كه بدون فكر به اين موضوع به هر كه از راه رسيد پول ميدهيم.
بياييد جلوي احساسات اشتباه را بگيريم