چند روز پیش که دختر قوما را رساندیم تا میدان هوایی یک بچه اوغان که بورس کفش به دستش بود به ما گفت که از موترت مراقب مکنم تا پس بیایی گفتم لازم نیست! از سرک که رد شدم جیغ زد که همینجا می شینم تا پس بیایی ده دقیقه بعد که آمدم همونجی بود
یک پنجی بهش دادم
گفت کم است
گفتم عجب همینه دارم
دستش از شیشه موتر تیر کد گفت پنجی ات را پس بگیر
من هم گرفتم
سلام
حالا چه بگویم؟
تشویق کنم یا بگویم چرا گرفتی
بنده خدا حتما» از گفتن حرفش پشیمان شده است والبته شما خوشحال!
انقدر که این خوشحالی با دیگران در فضای مجازی تقسیم کردید.
تاسیس مدارس مستقل برای مهاجرین افغانستانی در ایران، آری، یانه؟!
نظر شما چسیت؟
سلام
من متوجه نشدم اینجا اون پسر نقش گدا را داشته یا شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه شما هم که چیزی از گداها کم نداشتی:دی
ولی عجب گدایی ناسو بوده ها
سلام
خوب كاري كردي دستت درد نكنه
او سعی کرده بگوید، بیشتر می خواهد ولی حتماً خیلی پشیمان شده از گفتن این حرفش وقتی پول را از دست داده است.