من در كتابخانه مشغول وب گردي
دو تا خانم محترم و با كلاس و امروزی و به نظر خودشان همه چيز فهم، با هم سر يك كامپيوتر، كم كم صداشان بلند و بلندتر شد گويا خانوما به اختلاف نظر رسيده بودند! بالاخره ( راستي چرا هميشه بالا، خره ؟) يكي شان از من با لحني كه مي داند اما يادش رفته؛ بالحجه هراتي غليظ پرسيد: بِبَخشِم اَمي اَفغِنِستان به كوجای اروپايِه؟
من با تعجب كه ميخواستم بهش بفهمانم كه سوالت از بيخ اشتباست گفتم : كجاي اروپااااااا؟
و ايشان هم با لحني كه انگار من بلد نيستم خواست بيشتر توضيح بده گفت : بليا دِگِه مثلا يعني به شمالِي يا جنوبي يا به كجاييه؟
اين دفعه يه نگاه به صفحه مانيتورش انداختم ببينم در حال چه اكتشافي هستند خانوما؟ داشتند ياهو آي دي درست مي كردند و افغانستان پيدا نميشد.
گفتم : اسكرول كن افغانستان آن بالاي بالاست انتخابش كن
با هم گفتند :اها و يه ابروي تو دل برو هم انداختند بالا كه يعني چندان چيز مهمي نبوده
گفتم : چه خود خوش! تو خوش باش
چند لحظه بعد دوباره : بِبَخشِم اّمي تِريخ (تاريخ) ميلِدي (ميلادي) يِگ فورمولي ديشت، اَمو ياد شمانِه؟
گفتم: تا اونجا كه من يادم است كه فرمول مرمولي نداشته يا من بلد نيستم ولي بلدم تاريخ هجري شمسي را به ميلادي تبديل كنم اگر اين منظورته ؟ اين دفعه ميدانستم به تاريخ تولدش بند مانده بود
وقتي جواب را گرفت با همان ابروي تو دل بروي قبلي به دوستش گفت: ديدي امو رقم بوده!
يعني خودمان ميدانستيم.
تعجب كردم و خداييش يك كم زورم هم داد ولي به روي خودم نياوردم
تا حالا به اين فكر نكرده بودم كه بلد نيستم، نمي دانم و نه گفتن چقدر براي بعضي آدمها سخت است. من با نمي دانم گفتن مشكلي ندارم ولي خودم هم با نه گفتن مشكل داشتم شايد هم هنوز داشته باشم اما به نظر خودم كه مشكل ام را حل كردم ، يكي از نكات مثبتي كه ما بايد در زندگي مان ياد بگيريم اين است كه درست و به جا بتوانيم از كلمه جادويي نه استفاده كنيم در اين صورت ديگر خيلي از مشكلات كه الان اطرافمان را احاطه كرده اند نخواهيم داشت با اين كلمه ديگر نياز نيست براي اطرافيانمان وقت و انرژي را طوري مصرف كنيم كه از پرداختن به خود باز بمانيم. كساني هستند كه انقدراز نه گفتن خجالت مي كشند كه هميشه برنامه هاي زندگي خودشان در درجه دوم اولويت نظر به خواسته هاي اطرافيان قرار مي گيرد. البته توجه داشته باشيد كه منظور من هرگز اين نيست كه به اطرافيان كمك نكنيم و چشم بسته به هر درخواست كمكي نه بگوييم.
salam ama jan omidvaram khob bashi migam ha shoma kheili havsele darid man agar bodam migoftam boro az sahebash bepors chon ona az ro nemiraftan
سلام عمه…
اینقدر دیر کردی که فکر کردم مثل بعضی ها گذاشتی رفتی، حالا اون بعضی ها یه دیگر هیچ گفتن و رفتن از شما که همون هم خبرش نیامد….به هر حال خوشحال شدم که بعد از یه فترت طولانی برگشتین و امیدوارم سال خوبی داشته باشی…
این جور آدما هم یه روی سکه هستن یا شاید هم بشه گفت طنز خلقتن!!!
salam va khaste nabashid
khyli jaleb bod
میگن هرجیزی ازخودش یک جایی داره واقعا درسته.منظورم همین (نه) گفتن هست.بعضی وقتابایدنه بگی که ازشر صدها(بله) خلاص شوی وبعضی وقتاباید بگی نه تابه جیزی که میخوای برسی.
salam dost aziz mamnon az inkeh be man sar mizanid
va ba nazar hay sazandeh va mofid mano yari mikonid dar harche behtar
shodan matalebam khylikhyli sepas az lotf shoma azizi
کسی که سوال می پرسد ، چند دقیقه احمق است اما کسی که سوال نمی پرسد ، برای همیشه احمق است. prsidan eib nist nadanestan eib hast
man yeh moshekel to web shoma daram va on inkeh nemitonam farsi tipe konam
shayad beh in khater hast keh inja pc man poent farsi nadareh
slm ame are ras migi az in adam ziyad peyda mishe hich vaqt nmikhan k km biyarn bikhiyal khoshal shodm k matlb jadid dadi montzr emailt hsastm qurbant.
سلام عمه جان.
جالب بود.
به نظرم از چکیده ها بیزار شده ای؟
بدرود.
سلام حق با شما هست ما و يا اكثر مردم نمي توانند نه بگويند و اگر هم بگويند به موقع و جايي كه نه بگويند نيست.
سلام
چقدر حرص آدم میگیرد نه؟؟؟؟ هاهاها
در مورد اینکه چرا من مطالب را دیلت کردم،…. خوب فرزند من کی ادعای زنده دلی کردم؟؟ اطلا زنده دل به کدام معنایش؟ اگر منظورت آنست که هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق…خب حرفی نیست! من هم قبول دارم ثبت است بر جریده عالم دوام ما!!! و غیر از این حرفی نیست، نمیخواهم با دوباره خواندن مطالبی که در وقتهای بدم نوشتم دوباره به آن وقت برگردم.
در مورد کامنتینگ گفتی، اتفاقی اینبار از پیشم مانده بود که غیرفعال کنم اما بعدا هم گفتم خیر، باشه ببینیم هنوز کسی میآید یا نه. همین اگرنه من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم… لطفها میکند ای خاک درش تاج سرم……هاهاها
این مشکل مردم ما( افغانستان) است
عدیلا حقمل یکی از کاندیدان شورای ولایتی هرات بود که در مصاحبه خود با رسانه ها می گفت که من دانشجوی حقوق و علوم سیاسی هستم. در حالیکه ایشان هنوز مدرک دیپلم خود را از اشپه لیسه( لیسه شبانه) نگرفته بودند و وقتی که از ایشان کدام بینندهء هوشیار پرسان کرد که شما به کدام پوهنحی هستید یا صنف چندم هستید با لحن خصمانه فرمودند که » دوران دوران ارتباطات و انترنت است لازم نیست که مه به هرات درس بخوانم » کلی توضیح داد و بالاخره( بالا هر خری باشه مهم نیست) توجیه کردند که از طریق آنلاین ( انترنت )درس می خوانند در حالیکه دوستان می گویند که ایشان سواد استفاده از کمپیوتر را هم ندارند .. انگار این حرف به گوش عدیلا خانم رسیده و یک عکس کلان روی بل برد چوک سینما نصب کرده بود که عکس خودش و یک لبتاب دل لیلامی مدل 600 که عدیلا خانم دست تامل و تفکر و اندیشه به چانه مبارک زده و روبرویش نوشته است که» دیگران به مریخ رفته اند ما به کجاییم؟
شعارهای مسخره افکار بچه گانه انگار به شعور یک ملت توهین می کنند با دروغ گفتنهای خود با بی سوادی های خود آنهم در رسانه ها…..
از فوزیه گیلان سوال کردند که خانم وکیل پارلمان شما که برنده شدید نقش رسانه ها را چگونه ارزیابی م کنید .. خانم می فرمایند من متوجه نشدم منظور شما از رسان ها چه است؟ خبر نگار با حالت سخره کننده می گوید .. رسانه .. امم م م م.. مثل رادیو.. تلویزیون…
فوزیه با اشاره ابرو و غرور سر شار از پیروز می فهماند که مطلب را گرفتم و بعد گلویی ساف می کند و هووووو خخ خ : ما باید به جایی برسیم که رسانه ها را خودمان در کشور تولید کنیم و دیگر محتاج رسانه های چینی نباشیم می دانید که محصولات رادیو و تلویزیون چینی کیفیت ندارند و این گونه رسانه ها در بازار زیاد است و ….
که به این خانم رای داد؟
چرا به این خانم رای داد؟
سوالی که شاید جوابش درد همه ی این مردم باشد.
کد خدای ده چو مرغابی بود وای که در آن ده چه رسوایی بود