ناتانائيل آرزو مكن كه خدا را در جائي جز همه جا ببينی هر مخلوقی نشانی از خداست و هيچ مخلوقی او را هويدا نمي سازد.بهر كجا بروی جز خدا را ملاقات نميتواني كرد. خد ا همان است كه پيش روی ماست.ای كاش عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه كه به آن مينگری
ناتانايئل علاقه هيچوقت،عشق.ميفهمی كه اين هر دو يكی نيست ؛هان آنچه مرا با غم و اندوه و دلهره و رنج دمساز ميكند بيم از دست دادن عشق است، كه اگر نمي بود تابشان را نمي آوردم .بگذار هر كس از حيات خويش مواظبت كند
و حيات ما در برابر ما همچون اين آب سرد است. اين جام مربوط كه دستهای آدمی تب دار آنرا گرفته و ميخواهد بياشامد و آب جندان خنگ و گوارا_ التهاب تب آنقدر سوزان است كه گر چه ميد اند بايد صبر كند ،آنرا به يك جرعه می آشامد و نمي تواند اين جام لذيذ را از لبهای خود براند.
ناتانائيل ، كاش در تو هيچ انتظاری ، حتی ميل هم نباشد و فقط استعدادي براي پذيرفتن باشد ، آنچه را كه به سويت می آيد منتظر باش، اما جز آنچه را كه بسويت می آيد خواستار مباش جز آنچه داری داری آرزو مكن …. بفهم كه در هر لحظه ای از روز ميتوانی ما لك خدا ، با همه ملكوتش باشی .آرزوی تو از عشق باشد و مالك شدنت عاشقانه … زيرا آرزویی كه موثر نباشد به چه كار آيد
به غروب چنان بنگر كه بايست روز در آن ميمرد
به روز چنان بنگر كه هر چيز در آن ميزاد
كاش ديد تو در هر لحظه نو باشد( اميد متوجه باش)
فرزانه آن كس است كه از هر چيز بشگفتی آيد
انديشه «لياقت « را در خود از ميان بردن ، اين است مانع بزرگ!
گوشه هایی از درد دل های آندره ژيد در مايده های زمينی
عالی بود اما اگر قرار باشد مخاطب شما فقط امید باشد ما دیگه نیستم گفته باشم.
سلام… جالب و قابل تامل بود…
حالا دیدت درباره این موضوع نو چیه:
آه که اینطور… آه که اینطور…
سررسید دفتر روز است نه شب
عشق سودای شبانه است که دراز است و قلندر بیدار
جان به جان آفرین تسلیم نمی شود
بازگشت همه به سوی او نیست
آه که اینطور… آه پس که اینطور
دست به قنداق نمی رود
تفنگ غلاف میشود
جهان اصلا نمی چرخد راه هم نمی رود
روز به شب نمی نشیند
آه پس که اینطور…
بهرام گور از پله بالا نمیرود
آهو به دست هیچ کس آرام نیست
غزل در کوچه روانه نیست
معشوق همیشه پابرجاست
تکرار نمیشود همه چیز
شب وصل قبل از تولد نیست
عقل یک لاستیک فرسوده نیست گیر کرده در گل و لای
مغز نیست یک مخابرات متروکه
آه که اینطور!!!
سلام عصر عالي متعالي
كه گفته مخاطب ما فقط اميد است من براي همه هموطنانم مينويسم
به نظر من ممکن اما سخت!
فکر می کنم کمی فرق میکند با سخت اما ممکن!
مثل جوان چوپانی که فکر میکرد گوسفندان گله اش برنامه زمانی اش را میشناسند و هرروز صبح با بیدار شدن او بیدار میشوند اما کسی چه میداند شاید این جوان بوده که به برنامه زمانی گوسفندان عادت کرده بوده!
گاهی وقتها هم اصلا شباهتی نیست مثل چند گوسفندی که همیشه بعد از بیدار شدن بقیه هنوز هم در خواب بودند!
(قسمت چوپان و گوسفندانش رو جدی نگیر، فقط یه تشبیه بود به قضیه ممکن اما سخت و سخت اما ممکن، یاد کیمیاگر افتادم)
موفق باشید
سلام عمه با «دوست کاندید» بروزم
چه شد مسابقه به پایان رسید؟
خـــــداوندا کجا باز یابیم آنروزکه تو ما را بودی و ما نبــودیم تا باز به ان روز رسیم میان آتش و دودیم اگـــر بدو گیتی آنروز یابیم پر سودیم ور بود خود را در یابیم به نبــود خود خشنودیم ـ
الهی از آنچه نخواستی چه آیــــد؟ و آنرا که نخواندی کی آیــد؟ تا کشته را از آب چیست؟ و نا بایسته را جواب چیست؟ تلخ را چه سود اگر آب خوش در جوار است؟ و خار را چه از آن کش بوی گل در کنار است ـ
الهی شاد بدانم که بد درگاه تو میزارم بر آن امیـــد که روزی در میـــدان فضل بتو نازم تومن فاپذیری و من فا تو پردازم ـ یک نظر در من نگری و دو گیتی بآب انـــدازم ـ
سلام
وبلاگ زيبايي داري خوشحالم كه با وبلاگت آشنا شدم
انشالله كه پايان نامه اي كامل و مفصل تهيه ميكني
به اميد سر افرازي كشورمان بدرود تا درودي ديگر
Reblogged this on merawam.
سلام خوش شدم که با وبلاگ خوبی شما آشنا شدم